برخلاف تصور عامه ی مردم، شغل وکالت یک بنگاه یا کسب وکار نمی باشدبلکه یک خدمت عمومی است که در راستای اعتلای عدالت و پیشبرد استیفای حقوق مردم گام بر می دارد؛ همانطور که همه ی اساتید حقوق و حقوقدانان اظهارداشته اند وکیل و قاضی دو بال یک فرشته می باشند که آن فرشته ی عدالت است که با پرواز آن سعادت اعتدالی به بار خواهد نشست؛در واقع پولی که وکیل دادگستری دریافت می کند سود و در آمد او محسوب نمی شود بلکه هزینه ی زندگی او می باشد که برای ادامه ی زندگی و فعالیت در این شغل مخاطره آمیز به آن نیاز دارد؛ همانطور که قاضی دادگستری یا یک نماینده ی مجلس از دولت حقوق دریافت می کند و امرار معاش می کند؛ شاید سوال پیش آید که خوب مگر کاسبان یا تجار نیز از در آمد خود برای گذران زندگی استفاده نمی کنند؟ در پاسخ باید بگویم که تفاوت اینجاست که یک وکیل بایستی به اندازه ی هزینه هایی که ممکن است برای پیشبرد پرونده پیش آید به علاوه ی هزینه های زندگی خود از موکل حق الوکاله دریافت کند اما یک تاجر تنها هزینه های زندگی و امرار معاش خود را مدنظر قرار نمی دهد بلکه هر اندازه که بتواند به دنبال کسب سود و منفعت تا بی نهایت است بنابراین این یکی از تفاوت های نهادینه ای است که وکیل را از مشاغل تجاری جدا می کند؛
شاید سوال پیش آید که پس چرا وکلا همانند دیگر مشاغل عمومی حقوق دریافت نمی کنند که شائبه ی سودجویی پیش نیاید؟ وآن به این دلیل است که وکالت بر خلاف سایر مشاغل نمی توانند زیر مجموعه ی دولت یا قوه ی قضاییه قرار بگیرد و از آن ها حقوق دریافت کند چرا که دموکراسی قضایی کل کشور زیر سوال خواهد رفت؛ تصور کنید شما برای طرح دعوا علیه دولت یا یک مقام حکومتی نیاز به وکیل داشته باشید آیا میتوانید از وکیلی استفاده کنید که حقوق خود را از دولت یا قوه قضاییه دریافت می کند و عزل و نصب او به مقام شامخ وکالت به اختیار حکومت است؟ بنابراین این فکر که وکیل در ازای کارخود پول از شما دریافت می کند را از سرتان بیرون کنید کار وکیل در اکثر مواقع قابلیت ارزش گذاری ندارد به راستی کار وکیلی که با دفاعیه اش محکومیت یک شخص به اعدام را به حبس یا برائت تقلیل می دهد قابل قیمت گذاری است؟عقد وکالت یک عقد امانی است و یک عقد مسامحه ای است و با چنین قراردادی نمی توان تجارت کرد همانطور که مهریه ای که زوج به همسرش اعطا می کند دستمزد خانم برای انجام اقدامات زناشویی نمی باشد حق الوکاله نیز ارزش کار وکیل نمی باشد که بگویید یا وکیل بگوید پولش را گرفته است و باید انجام بدهد
بنابراین در پاسخ به سوال اصلی که این پست برای آن نگارش شده است باید بگوییم وکیل به صرف اینکه شما توانایی مالی داشته باشید نمی تواند اورا ترغیب به قبول پرونده ی شما بکند بلکه بایستی حداقل احتمال ذی حقی شما را بدهد اما این بدین معنا نیست که فرد گناهکار یا خطاکار نباید یا نمی تواند وکیل بگیرد بلکه در اینجا هم استفاده از وکیل واجب و مجاز است چرا که حتی یک فرد قاتل هم بایستی از حقوق خود بهره مند گردد و نباید بیش از مجازات جرم خود تعرض دیگری را بپذیرد.
هدف این مطلب این است که دید مردم را به زاویه ی درست هدایت کند تا به هنگام مراجعه به وکیل به دید مراجعه ی به یک کارگزار یا شخص تاجر یا کاسب نگاه نکنید بلکه وکیل همکار قاضی و نیروی انتظامی و ... می باشد که در راستان کشف حقیقت همراهی می کند اما در این رابطه ازدید سناریوی موکل به موضوع نگاه می کند و سناریو ی موکل را توضیح می دهد که این سناریو در تقابل با سناریوی طرف مقابل قرار میگیرد و برآیند آن توسط قاضی بیرون کشیده می شود که عادلانه ترین تصمیم ممکن خواهد بود، ایده آل ترین نوع دادرسی به این شکل است که دو وکیل مستقل و حاذق به شدید ترین نوع ممکن به نفع موکل رفتار و گفتار کنند و در آخر یک قاضی پاکدست و عادل و با سواد برآیند این دو شمشیر را محاسبه کند و عدالت صوری را کشف کندو روی کاغذ به عنوان حکم خود آورد.